سایت عصر اسلام

 

     

 
 
             

کیبورد فارسی

جستجوی پیشرفته

 

15 آذر 1404 15/06/1447 2025 Dec 06

 

فهـرست

 
 
  صفحه اصلی
  پيامبر اسلام
  پيامبران
  خلفاى راشدين
  صحابه
  تابعين
  قهرمانان اسلام
  علما، صالحان وانديشمندان
  خلفاى اموى
  خلفاى عباسى
  خلفاى عثمانى
  دولتها و حكومتهاى متفرقه
  جهاد و نبردهاى اسلامی
  اسلام در دوران معاصر
  آينده اسلام و علامات قيامت
  عالم برزخ و روز محشر
  بهشت و دوزخ
  تاریخ مذاهب و ادیان دیگر
  مقالات تاریخی متفرقه
  شبهات و دروغ‌های تاریخی
  تمدن اسلام
  كتابخانه
  کلیپهای صوتی
  کلیپهای تصویری
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  ارتبـاط با ما
  تمـاس با ما
 
 
 

آمـار سـا یت

 
تـعداد کلیپهای صوتي: 786
تـعداد کلیپهای تصويري: 0
تـعداد مقالات متني: 1144
تـعداد كل مقالات : 1930
تـعداد اعضاء سايت: 575
بازدید کـل سايت: 8428761
 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

سایت مهتدین

 
 

 

 

 

 

 

شماره: 59   تعداد بازدید: 3485 تاریخ اضافه: 2010-02-24

پيمان برادری میان مهاجرین و انصار ـ پیمان نامهٔ مدینه

همزمان با اقدام به ساختن مسجد، نبی‌اکرم -صلى الله علیه وسلم- در کنار تأسیس آن مرکز همایش و اُنس و اُلفت، اقدام دیگری فرمودند که از دل‌انگیزترین گزارش‌های تاریخ بشری است، و آن عبارت بود از بستن پیمان برادری میان مهاجرین و انصار.

* ابن قیم گوید: آنگاه، رسول‌خدا -صلى الله علیه وسلم- در خانهٔ اَنس بن مالک میان عدّه‌ای از مهاجرین و انصار که جمعاً 90 مرد مسلمان، 45 تن از مهاجرین، و 45 تن از انصار بودند، عقد اخوّت بستند، مبنی بر اینکه در همهٔ امور با یکدیگر مواسات کنند، و به جای خویشاوندانشان، از یکدیگر ارث ببرند؛ تا زمان وقوع جنگ بدر، که با نزول این آیه از سوی خداوند عزّوجل:

{وَأُوْلُواْ الأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِی كِتَابِ اللّهِ}[1].

«و خویشاوندان نسبت به یکدیگر اولی هستند».

ارث بردن مسلمانان از یکدیگر از عقد اخوّت به خویشاوندی نسبی موکول گردید. بعضی گفته‌اند علاوه بر آن، رسول‌خدا -صلى الله علیه وسلم- میان مهاجرین نیز عقد اخوّت بستند، امّا آنچه به ثبوت رسیده، همان قول اوّل است. مهاجرین با همان برادری اسلامی و پیوند میهنی و خویشاوندی نسبی، بی‌نیاز از عقد اخوّت بودند، برخلاف مهاجرین و انصار که با یکدیگر پیش از آن نسبتی نداشتند. [2]

معنا و مفهوم این برادری آن بود که تعصبات جاهلیت رنگ ببازد، و امتیازات اصل و نسب و رنگ و نژاد و وطن مُلغی گردد و هیچ پایه و مایه‌ای برای پیوستن و گسستن بجز اسلام باقی نماند.

این پیمان برادری، با عواطف ایثار و مواسات و اُنس و اُلفت و خیرخواهی درهم آمیخت، و جامعهٔ نوپای مدینه را از چشمگیرترین نمونه‌ها و نمودارهای برادری و برابری آکنده ساخت.

* بخاری چنین روایت کرده است: وقتی مسلمانان وارد مدینه شدند، رسول‌خدا -صلى الله علیه وسلم- میان عبدالرحمان با سعدبن ربیع عقد اخوت بستند. سعد به عبدالرحمان گفت: من از همهٔ انصار ثروتمندترم؛ دارایی‌ام را با تو نصف میکنم. دو همسر نیز دارم؛ بنگر کدامیک از آنان را بیشتر می‌پسندی، نام ببر تا او را طلاق دهم و همینکه عدّه‌اش بسر آمد او را به همسری خویش درآور!

عبدالرحمان گفت: خداوند به تو و خانواده و دارایی تو برکت دهاد! بازارتان از کدام سوی است؟ او را به بازار بنی‌قینقاع راه نمودند. وقتی برگشت مقداری روغن و کشک کاسبی کرده بود؛ بعد، به کسب و کار ادامه داد؛ تا آنکه روزی با سر و وضع مرتب و عطرزده آمد. رسول‌خدا فرمودند: «مَهیم؟» چه خبر؟! گفت: ازدواج کردم! فرمودند: «کم سقت الیها؟» چقدر پیشکش او کردی؟ گفت: یک «نُواه» طلا! [3]

* از ابوهریره روایت کرده‌اند که گفت: انصار به نبی‌اکرم گفتند: درختان خرما را میان ما و برادرانمان نصف کنید! فرمودند: نَه! انصار گفتند: شما با کار کردن خودتان بار هزینه‌های نخلستان را از دوش ما بردارید؛ ما نیز شما را در محصول خرما شریک می‌گردانیم! مهاجرین گفتند: سِمعنا و اَطَعنا! [4]

این موارد نشان می‌دهد که انصار تا چه اندازه نسبت به برادران مهاجرشان محبّت می‌ورزیده‌اند، و باآنان در مقام فداکاری و ایثار و مودّت و صفا و صمیمیت بوده‌اند؛ و مهاجران نیز تا چه اندازه قدرشناس این دست و دل‌بازی انصار بوده‌اند؛ به گونه‌ای که اصلا سوء استفاده نمی‌کرده‌اند، و جز به اندازه‌ای که امورشان بگذرد، به دارایی برادران مهاجرشان دست‌اندازی نمی‌کرده‌اند.

براستی، این عقد اُخوّت حکمتی بی‌نظیر و سیاستی حکیمانه، و راه‌حلّی خردمندانه برای بسیاری از مشکلاتی بود که مسلمانان با آن روبرو بودند، و پیش از این اشاره کردیم.


پیمان نامهٔ همبستگی اسلامی (پیمان مدینه)[5]

همانطور که رسول‌خدا -صلى الله علیه وسلم- میان مسلمانان عقد اُخوت بستند، پیمان‌نامه‌ای را هم پیشنهاد فرمودند تا درگیری‌های مربوط به دوران جاهلیت، و کشمکش‌های قبیله‌ای ستم مدارانه از میان برود؛ و در پرتو این پیمان‌نامه، آنحضرت توانستند یک وحدت اسلام فراگیر پدید آورند. متن پیمان‌نامهٔ پیشنهادی پیغمبراکرم -صلى الله علیه وسلم- چنین بود:

«این پیمان‌نامه‌ای است از محمد نبی، میان مؤمنان و مسلمانان از قریش و یثرب، و کسانی که تابع آنان شده و به آنان پیوسته، و همراه آنان جهاد کرده و می کنند:

1- این مجموعه یک امت واحده جدا از دیگر مردمان‌اند.

2- مهاجرین قریش به همان شیوه پیشین تضامن قبیله‌ای خودشان را دارند، اسیرانشان را با فدیه آزاد می‌کنند، به معروف و قسط در میان مؤمنان؛ و هر قبیله از انصار نیز به همان شیوه پیشین تضامن فیمابین خودشان را دارند، و هر طائفه از ایشان اسیرانش را با فدیه آزاد می‌کند،به معروف و قسط میان مؤمنان.

3- مؤمنان فردی را که تحت فشار بدهی و عیالواری باشد رها نمی‌کنند، و به معروف در هر مورد از جمله پرداخت فدیه و ادای دیه او را یاری می‌کنند.

4- مؤمنان متقی علیه کسانی هستند که از میان آنان بخواهند ستم کنند یا از ستمگری پاداش بگیرند، یا به گناه یا عدوان یا فسادی در میان مؤمنان دست بزنند.

5- مؤمنان همه دستهایشان در دست یکدیگر است بر علیه آن فرد ستم‌پیشه و خطاکار، هرچند وی پسر یکی از خود آنان باشد.

6- هیچ فرد مؤمنی مؤمن دیگر را به قصاص کافری به قتل نمی‌رساند.

7- و نیز هیج کافری را بر علیه مؤمنی یاری نمی‌کند.

8- ذمّه و امان خدا یکی بیش نیست، و پایین‌ترین فرد مسلمانان از جانب همه آنان می‌تواند به هر کس که بخواهد امان دهد.

9- از یهویان هر که تابع ما شود از یاری و مواسات ما برخوردار خواهد شد، و نباید به آنان ستم شود یا کسانی علیه آنان همدست بشوند.

10- صلح مؤمنان یکی بیش نیست؛ هیج فرد مؤمنی بدون موافقت فرد مؤمن دیگری نمی‌تواند در صحنهٔ نبرد در راه خدا صلح و سازش کند، مگر به تساوی و عدالت میان مسلمانان.

11- مؤمنان وابسته به یکدیگر و مدافع و حامی یکدیگرند، به موجب آنکه خونشان را در راه خدا می‌ریزند.

12- هیچ فرد مشرکی نمی‌تواند مال یا جان قریشیان را امان دهد، یا مانع از دسترسی فرد مؤمنی به آن بشود.

13- هرکس مؤمنی را بی‌گناه بکشد و ثابت گردد، در برابر خون او قصاص خواهد شد، مگر آنکه ولی مقتول رضایت بدهد.

14- مؤمنان همه علیه او هستند، و برای آنان روا نیست جز آنکه علیه او قیام کنند.

15- برای هیچ فرد مؤمنی روا نیست که خطاکاری را یاری کند یا مأوا دهد، و هرکه گناهکاری را یاری کند یا مأوا دهد، لعنت و خشم خدا بر او خواهد بود در روز قیامت، و از او عَوض و فدیه‌ای دریافت نخواهد شد.

16- شما هرگاه درباره چیزی اختلاف نظر پیدا کردید، مرجع حل آن اختلاف خداوند عزوجل و محمد است»[6].


اثرگذاری معنویت در جامعه

با این حکمت، و با این تدبیر، پیامبرگرامی اسلام پایه‌های یک جامعهٔ نوبنیاد اسلامی را استوار گردانیدند که نمای ظاهری و بیرونی آن بیانگر و نشانگر معارف و مفاهیمی بود که آن فرهیختگان و فرزانگان در پرتو مصاحبت نبی‌اکرم -صلى الله علیه وسلم- از آنها برخوردار شده بودند، و نبی‌اکرم -صلى الله علیه وسلم- پیوسته به تعلیم و تربیت و تزکیهٔ نفوس ایشان، و تشویق آنان به مکارم اخلاق می‌پرداختند، و آنان را با آداب مودّت و برادری و عزْت و شرف، و نیز عبادات و طاعات می‌آراستند.

* مردی از آنحضرت پرسید: گزیده‌ترین و بهترین دستورات اسلام کدام است؟ فرمودند:

«تُطعم الطعام، تُقرئُ السلام على من عرفت ومن لم تعرف»[7].

«اینکه اطعام طعام کنی، و بر کسانی را که می‌شناسی و نمی‌شناسی بلند سلام کنی!»

* عبدالله بن سلام گوید: وقتی نبی‌اکرم وارد مدینه شدند، آمدم؛ همینکه سیمای آنحضرت را ورانداز کردم، یافتم که سیمای ایشان سیمای یک فرد دروغ‌زن و کذّاب نیست. نخستین مطلبی که آنحضرت گفتند، این بود:

«یا أیها الناس، أفشوا السلام، وأطعمو الطعام، وصلوالأرحام، وصلوا باللیل والناس نیام؛ تدخلوا الجنة بسلام»[8].

«هان ای مردمان، بلند سلام کنید، و دیگران را اطعام کنید، و صله رحم کنید، و شب هنگام که مردم در خواب‌اند نماز بگزارید؛ به سلامت وارد بهشت خواهید شد!»

* نیز می‌فرمودند:

«لا یدخل الجنَّة من لا یأمن جاره بوائقَه»[9].

«کسی که همسایه‌اش از دستش در امان نیست، وارد بهشت نخواهد شد!»

* نیز می‌فرمودند:

«المسلم من سلم المسلمون من لسانه و یده»[10].

«مسلمان کسی است که مسلمانان از زبان او و دست او در امان باشند.»

* نیز می‌فرمودند:

«لا یؤمن أحدکم حتى یحب لأخیه ما یحب لنفسه» [11].

«یکایک شما اهل ایمان نیستید مگر آنکه هرچه را برای خود دوست دارید برای برادرتان نیز دوست بدارید!»

* نیز می‌فرمودند:

«المؤمنون کرجل واحد، إن اشتكى عینه اشتكى کله، و إن اشتكى رأسه اشتكى کله» [12].

«مسلمانان همچون یک واحد‌اند؛ اگر چشم او به درد آید، تمامی اندام‌های او به درد آیند، و اگر سر او به درد آید، تمامی اندام‌های او به درد آیند!»

* نیز فرمودند:

«المؤمن للمؤمن کالبنیان یشد بعضه بعضا» [13].

«مسلمان با مسلمان همچون اجزاء یک ساختمان‌اند، که یکدیگر را استوار نگاه می‌دارند!»

* نیز می‌فرمودند:

«لا تباغضوا، ولا تحاسدوا، و لا تدابروا، و کونوا عبادالله إخوانا، ولا یحل لمسلم أن یهجر أخاه فوق ثلاثة أیام»[14].

«کینه توزی نکنید، حسادت نورزید، قطع رابطه نکنید؛ و با یکدیگر- ای بندگان خدا- برادر باشید؛ و برای هیچ فرد مسلمان روا نیست که بیش از سه روز از برادرش دوری گزیند!»

* نیز می‌فرمودند:

«المسلم أخ المسلم؛ لا یظلمه ولا یسلِمه؛ ومن کان فی حاجة أخیه کان الله فی حاجته؛ ومن فرج عن مسلم کُربة فرج الله عنه کربة من کُرُبات یوم القیامة؛ و من ستر مسلما ستره الله یوم القیامة»[15].

«مسلمان برادر مسلمان است؛ بر او ستم نمی‌کند، و او را تسلیم نمی‌کند؛ و هرکس در پی انجام کار برادرش برود، خداوند در پی روا کردن حاجت او خواهد بود؛ و هر کس پریشانی مسلمانی را از میان ببرد، خداوند بخشی از پریشانی‌های او را در روز قیامت از میان خواهد برد؛ وهر کس عیب مسلمانی را بپوشاند، خداوند در روز قیامت عیب او را خواهد پوشانید!»

* نیز می‌فرمودند:

«ارحموا من فی الأرض یرحمکم من فی السماء» [16].

«به آنان که در زمین‌اند مهربانی کنید، تا آنکه در آسمان است با شما مهربانی کند!»

* نیز می‌فرمودند:

«لیس المؤمن بالذی یشبع وجاره جائع إلى جانبه» [17].

«مسلمان نیست کسی که خود سیر باشد و همسایه‌اش در مجاورت او گرسنه باشد!»

* نیز می‌فرمودند:

«سباب المؤمن فسوق، و قتاله کفر» [18].

«دشنام دادن به مسلمان فسق است، و نبرد با او کفر!»

* کنار زدن خس و خاشاک را از سر راه مردمان صدقه می‌دانستند و این عمل را شعبه‌ای از شعبه‌های ایمان به حساب می‌آورند [19].

مسلمانان را به انفاق تشویق می‌کردند، و فضیلت‌های صدقه و انفاق را آنچنان برمی‌شمردند که در دلها اثر می‌گذاشت؛ چنانکه می‌فرمودند:

«الصدقة تطفئ الخطایا، کما یطفئ الماء النّار»[20].

«صدقه لغزش‌ها را بی‌اثر می‌سازد، همانگونه که آب آتش را خاموش می‌گرداند!»

* نیز می‌فرمودند:

«أیما مسلم کسا مسلماً ثوباً على عری کساه الله من خضر الجنة؛ وأیما مسلم أطعم مسلماً على جوع أطعمه الله من ثمار الجنة؛ وأیما مسلم سقی مسلماً على ظمأ سقاه الله من الرحیق المختوم»[21].

«هر فرد مسلمانی که مسلمان دیگری را که برهنه است جامه‌ای بپوشاند، خداوند از جامه‌های سیز بهشتی بر او خواهد پوشانید، و هر فرد مسلمانی که مسلمان دیگری را که گرسنه است غذا بدهد، خداوند از میوه‌های بهشتی به او خواهد خورانید، و هر فرد مسلمانی که مسلمان دیگری را که تشنه است آب بنوشاند، خداوند او را از رحیق مختوم خواهد نوشانید؛»

* نیز می‌فرمودند:

«اتقوا النار ولو بشق تمرة، فان لم تجد فبکلمة طیبة»[22].

«خدای را در نظر داشته باشید، هرچند با صدقه دادن نصف خرما باشد؛ و اگر آن را نیز نیافتید، یک سخن خوش!»

* در کنار این توصیه‌ها، به شدّت مسلمانان را تشویق می‌کردند به اینکه عفّت ورزند، و دست از سؤال و درخواست بدارند؛ و همواره فضیلت و صبر و قناعت را به آنان گوشزد می‌فرمودند، و دست سؤال نزد دیگران دراز کردن را تیرگی و خدشه‌دار شدن و بی‌آبرو شدن چهرهٔ درخواست کننده عنوان می‌فرمودند[23]؛ آری، مگر آنکه شخص ناگزیر و ناچار باشد.

حضرت رسول‌اکرم -صلى الله علیه وسلم- برای مسلمانان فضیلت و اجر و ثواب عبادات را نزد خداوند بیان می‌فرمودند، و پیوند آنان را با وحی فرو فرستاده شده از آسمان محکم و استوار می‌گردانیدند. وحی را برای آنان قرائت می‌کردند و آنان نیز وحی را قرائت می‌کردند، تا این آموزش پیوسته دائما حقوق و تکالیف دعوت و پیامدها و لوازم رسالت را به آنان یادآور شود، صرف‌نظر از اینکه فهم و تدبّر را برای آنان به ارمغان می‌آورد.

این چنین، پیامبر گرامی اسلام، اندیشهٔ آنان را تهذیب فرمود، و سطح معنویت آنان را بالا برد، و استعدادهای نهفتهٔ آنان را شکوفا گردانید، و آنان را با برترین ارزشها و ارجمندی‌ها مجهز گردانید، تا آنجا که به برترین قُلّهٔ کمال که پس از مقام و رتبهٔ پیامبران در تاریخ بشر شناخته شده است، دست یافتند.

* عبدالله بن مسعود -رضی الله عنه- می‌گفت: هر که می‌خواهد به کسانی اقتدا کند به آنانکه از دنیا رفته‌اند اقتدا کند، که در ارتباط با زندگان نمی‌توان از انواع فتنه در امان بود.

آنان اصحاب محمد -صلى الله علیه وسلم- بودند؛ برترین این امت؛ دل‌رحم‌ترین مسلمانان، داناترین و بینش‌مندترین آنان؛ از همه بی‌تکلف‌تر؛ خداوند آنان را برای مصاحبت پیامبرش برگزیده بود، و برپا داشتن دین خود را به ایشان سپرده بود؛ فضیلت ایشان را بشناسید، و از آنان پیروی و دنباله‌روی کنید؛ و به هر آنچه از اخلاق و سیرهٔ آنان که می‌توانید تمسک کنید؛ که ایشان بر هدایت بودند، و بر صراط مستقیم [24].

حضرت رسول‌اکرم، قائد اعظم، از چنان ویژگی‌های معنوی و ظاهری، و کمالات و امتیازات، و شکوهمندی‌ها و فضیلت‌ها، و مکارم اخلاق و محاسن اعمال برخوردار بودند که همهٔ دلها به هوای ایشان به پرواز درمی‌آمد، و همه جان خودشان را فدای او می‌کردند؛ همینکه سخن از دهان مبارک آنحضرت درمی‌آمد؛ صحابهٔ گرامی ایشان فورا امتثال می‌کردند؛ و همینکه راهنمایی و توصیه‌ای از ناحیهٔ آنحضرت صادر می‌شد، برای اجرای آن از یکدیگر سبقت می‌گرفتند.

با این ترتیب، نبی‌اکرم -صلى الله علیه وسلم- توانستند در مدینه جامعهٔ نوینی را تشکیل دهند که چشمگیرترین و ارجمندترین جامعه‌ای است که در تاریخ بشر شناخته شده است، و برای مشکلات این جامعه راه‌حل‌هایی پیشنهاد فرمودند که بر اثر آنها انسانیت نفس راحتی کشید، بعد از آنکه سالیان سال در چاه‌های زندان زمان و دیجور‌های ظلمات بیکران به سر برده بود.

با این معنویات برازنده و ارزنده، ارکان جامعهٔ نوین شکل گرفت، و این جامعهٔ نوین در برابر تمامی امواج کوبندهٔ زمانه ایستادگی کرد و توانست سیر آنها را تغییر دهد، و مسیر روزگار و تاریخ را عوض کند.


منبع: خورشید نبوت؛ ترجمهٔ فارسی «الرحیق المختوم» تالیف: شیخ صفی الرحمن مبارکفوری، ترجمه: محمد علی لسانی فشارکی، نشر احسان 1388

عصر اسلام
IslamAge.com


[1]- سوره انفال، آیه 75.

[2]- زاد المعاد، ج 2، ص 56.

[3]- نکـ: صحیح البخاری، «باب اِخاء النبی بین المهاجرین والانصار»، ج 1، ص 553؛ «نُواة» طلا در آن زمان معادل پنج درهم، و به قولی، معادل ربع دینار بوده است.

[4]- صحیح البخاری، «باب اذا قال، اکفنی مؤنة النخل...» همراه با فتح الباری، ج 4، ص 237، ح 2049، نیز: 2293، 3937، 5072، 5148، 5153، 5155، 5167، 6082، 6386؛ داستان عقد اخوّت در صحیح مسلم، ح 2529؛ سنن ابی داود، ح 2926؛ الادب المفرد، ح 561؛ مسند ابی یعلی، ج 4، ص 366 و جاهای دیگر آمده است.

[5]- اینگونه پیمان‌نامه‌ها، یک مرحله انتقالی است که ملت‌ها در آستانه شکل‌گیری و سازندگی جامعه، پیش از آنکه قرار و استقرار پیدا کنند، از آن می‌گذرند و به خاطر آن تعبیه می‌شود که به تدریج از واحدهای قبیله‌ای جدا از یکدیگر- که بیشتر اوقات با یکدیگر در ستیز و نبرد نیز هستند- به یک وحدت ملی منسجم و استوار منتقل شوند. اما، زمانی که این سازندگی و تأسیس انجام شد و به کمال رسید، و امت ساخته شد و شکل گرفت، و پایه‌های برادری دینی در میان افراد امت استوار گردید؛ اخوّت اسلامی در میان آنان وحدتی برقرار می‌کند و حقوقی را ایجاب می‌کند که پس از آن دیگر جایی برای هیچگونه پراکندگی باقی نمی‌ماند، تا نیاز به هم‌پیمانی میان مسلمانان پیش آید. به همین جهت به رسول‌خدا -صلى الله علیه وسلم- فرمودند: «لا حِلفَ فی الاسلام، و ایما حلف کان فی الجاهلیة لم یزده الاسلام إلا شدة» در اسلام هیچ پیمانی نیست، و هر پیمانی در جاهلیت بوده باشد اسلام تغییری در آن نداده جز آنکه آنرا محکمتر گردانیده است. (صحیح مسلم، فضائل الصحابة، «باب المؤاخاة») اما، پیش از تکوین امت اسلامی و در مرحله انتقال، پیمان امری مطلوب است. به انس بن مالک گفتند: «به تو رسیده است که نبی‌اکرم -صلى الله علیه وسلم- فرموده باشند: «لا حلف فی الاسلام»؟ گفت: نبی‌اکرم -صلى الله علیه وسلم- میان قریش و انصار در خانهٔ امن پیمان بستند (صحیح البخاری، الکفالة، ح 2294، 6083، 7340؛ نیز نک: صحیح مسلم، ج 4، ص 1960، ح 2529؛ سنن ابی داود، ح 2926؛ الادب المفرد، ح 561؛ مسند ابی یعلی، ج 4، ص 366).

[6]- سیرهٔ‌ابن‌هشام، ج 1، ص 502-503.

[7]- صحیح البخاری، ج 1، ص 6، 9.

[8]- این حدیث را ترمذی و ابن ماجه و دارمی روایت کرده‌اند؛ مشکاة المصابیح، ج 1، ص 168.

[9]- این حدیث را مسلم روایت کرده است؛ مشکاة المصابیح، ج 2، ص 422.

[10]- صحیح البخاری، ج 1، ص 6.

[11]- همان.

[12]- این حدیث را مسلم روایت کرده است؛ مشکاة المصابیح، ج 2، ص 422.

[13]- صحیح البخاری، صحیح مسلم، مشکاة المصابیح، ج 2، ص 422.

[14]- صحیح البخاری، ج 2، ص 896.

[15]- صحیح البخاری،  صحیح مسلم؛ مشکاة المصابیح، ج 2، ص 422.

[16]- سنن ابی داود، ج 2، ص 335؛ جامع الترمذی، ج 2، ص 14.

[17]- این حدیث را بیهقی در شعب الایمان روایت کرده است؛ مشکاة المصابیح، ج 2، ص 424.

[18]- صحیح البخاری، ج 2، ص 893؛ ترمذی، کتاب البرّ و الصلة، باب 52، ج 4، ص 311، ح 1983.

[19]- حدیث مربوط به این مطلب در صحیحین روایت شده است؛ نکـ: مشکاة المصابیح، ج 1، ص 12، 167

[20]-این حدیث را احمد و ترمذی و ابن ماجه روایت کرده‌اند، مشکاة المصابیح، ج 1، ص 14.

[21]- سنن ابی داود، مشکاهٔ المصابیح، ج 1، ص 169؛ جامع‌الترمذی ج 4، ص 546، ص 2449.

[22]- صحیح البخاری، ج 1، ص 190، ج 2، ص 890.

[23]- این حدیث را ابوداود  و ترمذی و نَسائی و ابن ماجه و دارمی روایت کرده‌اند؛ مشکاة المصابیح، ج 1، ص 163.

[24]- این سخن ابن مسعود را رزین روایت کرده است؛ مشکاة المصابیح،‌ ج 1، ص 32.

 

بازگشت به بالا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
 

تبـلیغـا  ت

     

سايت اسلام تيوب

اخبار جهان اسلام

 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت نوار اسلام

دائرة المعارف شبکه اسلامی

 
 

 حـد  یـث

 

حدیث: (وَيْحَ عَمَّارٍ، تَقْتُلُهُ الفِئَةُ البَاغِيَةُ، يَدْعُوهُمْ إِلَى الجَنَّةِ، وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ) و رد شبهه ی روافض درباره ی معاویه رضی الله عنه.


از جمله امور واجب بر مسلمان؛ داشتن حسن ظن به صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم است. زیرا صحابه بهترین یاران برای بهترین پیامبر بودند. در نتیجه حق آنان ستایش است. و کسی که به آنان طعن زند در واقع به دین خود طعن زده است.


امام ابو زرعه رازی رحمه الله در این باره فرموده: (اگر کسی را دیدی که از شأن و منزلت صحابه می کاهند؛ پس بدان که وی زندیق است. زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم بر ما حق دارند همانطور که قرآن بر ما حق دارد. و صحابه همان کسانی بودند که قرآن و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم را به ما رسانده اند. و چنین افرادی فقط می خواهند شاهدان ما را خدشه دار کنند تا از این طریق به صحت قرآن و سنت طعن وارد کنند. در نتیجه آنان زندیق اند)[1].


و یکی از صحابه ای که به ایشان تهمت می زنند؛ صحابی جلیل معاویه رضی الله عنه است. با استدلال به حدیث: (افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند)[2]. که در این مقاله می خواهیم این شبه را رد کنیم.


همانطور که می دانیم عده ای از صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم در جنگ صفین به خاطر اجتهاد و برداشتی که داشتند؛ طوری که به نظر هر طرف چنین می رسید که وی بر حق است؛ به قتل رسیدند. به همین دلیل وقتی برای بعضی از آنها روشن شد که در اشتباه بوده اند؛ بر آنچه انجام دادند؛ پشیمان شدند. و پشمیانی توبه است. و توبه؛ گناهان گذشته را پاک می کند؛ بخصوص در حق بهترین مخلوقات و صاحبان بالاترین مقام و منزلت ها بعد از پیامبران و انبیاء الله تعالی.


و کسی که درباره ی این موضوع تحقیق می کند؛ برایش مشخص خواهد شد که سبب این قتال اهل فتنه بودند همان گروهی که باطل را انتشار می دادند.


و همانطور که می دانیم در این قتال بسیاری از صحابه رضی الله عنهم برای ایجاد صلح بین مردم خارج شدند؛ زیرا جنگ و خونریزی متنفر ترین چیز نزد آنان بود.


امام بخاری رحمه الله با سندش از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت کرده: (روزی ابوسعید خدری رضی الله عنه در حال سخن گفتن بود که صحبت از ساختن مسجد نبوی به میان آورد و گفت: ما هر كدام یک خشت حمل می ‌كردیم. ولی عمار دوتا، دوتا حمل می كرد. رسول الله صلی الله علیه و سلم او را دید. و در حالی كه گرد و خاک را از او دور می‌ ساخت، فرمود: افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند. راوی می‌ گوید: عمار بعد از شنیدن این سخن ‏گفت: از فتنه‌ها به الله پناه می ‌برم)[3].


اما در این حدیث مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به اسباب آن است که همان پیروی از امیر است. و مقصود از دعوت به سوی آتش؛ دعوت به اسباب آن یعنی اطاعت نکردن از امیر و خروج علیه وی است.


اما کسی که این کار را با اجتهاد و برداشتی که جایز باشد؛ می کند؛ معذور خواهد بود.


حافظ ابن کثیر رحمه الله درباره ی این حدیث چنین می فرماید: (این حدیث از جمله دلائل نبوت است؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم درباره ی کشته شدن عمار به دست گروهی یاغی خبر می دهد. و قطعا هم این اتفاق افتاد. و عمار را در جنگ صفین اهل شام به قتل رساندند. که در این جنگ عمار با علی و اهل عراق بود. چنان که بعدا تفاصیل آن را بیان خواهم کرد. و علی در این موضوع بر معاویه اولویت داشت.


و هرگز جایز نیست که به خاطر نام یاغی بر یاران معاویه آنان را کافر بدانیم. چنانکه فرقه ی گمراه شیعه و غیره چنین می کنند. زیرا آنان  با اینکه در این کار نافرمانی کردند؛ اما در عین وقت مجتهد بودند. یعنی با اجتهاد مرتکب چنین عملی شدند. و همانطور که واضح است و همه می دانیم هر اجتهادی صحیح و درست در نمی آید. بلکه کسی که اجتهادش صحیح درآید؛ دو اجر می برد و کسی که در اجتهادش خطا کرده باشد؛ یک اجر به وی خواهد رسید.


و کسی که در این حدیث بعد از سخن: (كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد) بیافزاید و بگوید: (الله تعالی شفاعت مرا به وی روز قیامت نمی رساند). در حقیقت افترای بزرگی بر رسول الله صلی الله علیه و سلم زده است. زیرا هرگز رسول الله صلی الله علیه و سلم چنین چیزی را نگفته اند. و از طریق صحیح نقل نشده است. والله اعلم.


اما معنای این فرموده که: (عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند) چنین بوده که عمار و یارانش اهل شام را به اتحاد و همدلی دعوت می کرد. اما اهل شام می خواستند چیزی را به دست آورند که دیگران بیشتر از آنان حق داشتند آن را به دست آورند. و نیز می خواستند مردم به صورت جماعات و گروه های مختلفی باشند که هر کدام از آن جماعات برای خود امامی داشته باشند؛ در حالی که چنین چیزی امت را به اختلاف و تضاد می رساند. طوری که هر گروه به راه و روش خود پایبند می بودند و لو که چنین قصد و هدفی هم نداشته باشند)[4].


و حافظ ابن حجر رحمه الله در این باره می فرماید: (اگر گفته شود: عمار در صفین کشته شد؛ در حالی که وی با علی بود. و کسانی هم که وی را به قتل رساندند معاویه و گروهی از صحابه بود که با او همکاری می کردند. پس چطور ممکن است که رسول الله صلی الله علیه و سلم گفته باشد آنان یعنی گروه معاویه و یارانش به آتش دعوت می کردند؟


در جواب می گوییم: زیرا آنان (گروه معاویه و یارانش) گمان می کردند که به سوی بهشت دعوت می دهند. و همانطور که واضح و آشکار است همه ی آنها مجتهد بودند در نتیجه به خاطر پیروی از گمانشان هرگز سرزنش و توبیخ نمی شوند. بنا بر این مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به عوامل آن که همان اطاعت از امام است؛ می باشد. و عمار آنان را به پیروی از علی رضی الله عنه دعوت می داد؛ زیرا علی در آن زمان امام واجب الطاعه بود. در حالی که معاویه و گروهش به خلاف آنان دعوت می دادند؛ که آن هم به خاطر برداشتی بود که در آن هنگام به آن رسیده بودند)[5].


بنا بر این نکته ی مهم در این مسأله این است که بین مجتهدی که اشتباه کرده با کسی که به عمد فساد و فتنه به راه می اندازد؛ تفاوت و تباین قائل شویم.


و برای اثبات این قضیه این فرموده ی الله عزوجل را برایتان بیان می کنم که می فرماید: (و اگر دو گروه از مؤمنان با يکديگر به جنگ برخاستند، ميانشان آشتی افکنيد و اگر يک گروه بر ديگری تعدی کرد، با آن که تعدی کرده است بجنگيد تا به فرمان الله بازگردد پس اگر بازگشت، ميانشان صلحی عادلانه برقرار کنيد و عدالت ورزيد که الله عادلان را دوست دارد * يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد، و از الله بترسيد، باشد که شما مشمول رحمت شويد)[6].


همانطور که در آیه می بینیم؛ جنگ بین مؤمنین امکان دارد که پیش آید؛ اما بدون اینکه اسم ایمان از یکی از گروه ها برداشته شود. زیرا در آیه بعد فرموده: (يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد). یعنی با اینکه با یکدیگر می جنگند امام باز هم آنها را برادر نامیده و به مسلمانان دیگر دستور داده که بین آنها صلح و آشتی برقرار کنند.


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در باره ی این آیه فرموده: (همانطور که روشن و آشکار است الله سبحانه و تعالی با اینکه ذکر کرده دو گروه باهم می جنگند؛ و یکی بر دیگری تعدی می کند؛ اما هر دو را برادر نامیده و دستور داده که در ابتدا بین آنها صلح برقرار کنیم. سپس فرموده اگر یکی از آن دو گروه بر دیگری تعدی کرد؛ با آن گروه بجنگید. به عبارت دیگر از همان ابتدای امر دستور به جنگ با آنان نداده است؛ بلکه در ابتدا دستور به برقراری صلح داده است.


علاوه بر این رسول الله صلی الله علیه و سلم خبر دادند که خوارج را گروهی خواهد کشت که نردیکتر به حق هستند. و همانطور که می دانیم علی بن ابی طالب و یارانش کسانی بودند که خوارج را کشتند.


در نتیجه این سخن رسول الله صلی الله علیه و سلم که آنان به حق نزدیکتر هستند؛ دلالت دارد بر اینکه علی و یارانش از معاویه و یارانش به حق نزدیکتر بودند؛ با وجود اینکه هر دو گروه مؤمن هستند و شکی در ایمان آنان نیست)[7].


و از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت شده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: (هنگامی كه مسلمانان دچار اختلاف می شوند گروه خوارج از اسلام خارج می گردد و در چنين وضعی از ميان دو طايفه مسلمان كسی كه به حق نزدیکتر است با آنها می جنگد)[8].


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در این باره فرموده: (این حدیث صحیح دلیل بر این است که هر دو طائفه ی (علی و یارانش و معاویه و یارانش) که با هم می جنگند؛ بر حق هستند. اما علی و یارانش از معاویه و اصحابش به حق نزدیکتر هستند)[9].


پس نتیجه ای که می گیریم این است که: مجرد سخن: (به آتش دعوت می کنند)؛ به معنای کفر نیست. و از چنین برداشتی به الله تعالی پناه می بریم. و کسی که چنین برداشتی از این سخن می کند در واقع نشان دهنده ی جهل بیش از حد وی است. بلکه باید بدانیم این حدیث از احادیث وعید است؛ همانطور که ربا خوار یا کسی که مال یتیم را می خورد در آتش هستند؛ اما چنین کلامی مستلزم کفر فعل کننده ی آن نیست؛ با اینکه عملش حرام است بلکه حتی از گناهان کبیره است.


و بدین ترتیب این شبهه مردود و باطل است.

منبع: islamqa.info

مترجم: ام محمد

 

 

 

 

 

 



[1] ـ الكفاية في علم الرواية: (ص:49).

[2] ـ صحیح بخاری: (وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ).

[3] ـ صحیح بخاری: (أَنَّهُ كَان يُحَدِّث يَوْماً حَتَّى أَتَى ذِكْرُ بِنَاءِ الْمَسْجِدِ، فَقَالَ: كُنَّا نَحْمِلُ لَبِنَةً لَبِنَةً، وَعَمَّارٌ لَبِنَتَيْنِ لَبِنَتَيْنِ، فَرَآهُ النَّبِيُّ r فَيَنْفُضُ التُّرَابَ عَنْهُ، وَيَقُولُ:«وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ قَالَ: يَقُولُ عَمَّارٌ: أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الْفِتَنِ).

[4] ـ البداية والنهاية: (4/538).

[5] ـ فتح الباری: (1/542)، و مجموع فتاوى شيخ الإسلام: (4/437).

[6] ـ حجرات:9-10: (وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا ۖ فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَىٰ فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّىٰ تَفِيءَ إِلَىٰ أَمْرِ اللَّـهِ ۚفَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا ۖ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ * إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ ۚوَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ).

[7] ـ مجموع الفتاوى (25/ 305-306).

[8] ـ صحیح مسلم: (تَمْرُقُ مَارِقَةٌ عِنْدَ فُرْقَةٍ مِنْ الْمُسْلِمِينَ يَقْتُلُهَا أَوْلَى الطَّائِفَتَيْنِ بِالْحَقِّ).

[9] ـ مجموع الفتاوى: ( 4 / 467 ).

 
 

نظرسـنجی

 

آشنایی شما با سایت از چه طریقی بوده است؟


لينك از ساير سايت ها
موتورهاي جستجو
از طريق دوستان